اشعار سهراب شبیه مولانا و حافظ است

به گزارش اکسپرس بلاگ، به گزارش خبرنگاران ، نگار مظفری معارف که مجموعه اشعارش با عناوین آسمان ارغوانی و سیمرغ ارغوان در سال های گذشته راهی بازار نشر شده است و مجموعه جدیدش نیز با عنوان شهر ارغوانی به زودی منتشر خواهد شد، در سال 1399 دست به انتشار کتاب تفسیر اشعار سهراب سپهری زده است که این اثر به دفتر ما هیچ، ما نگاه می پردازد؛ از این رو در سالمرگ سهراب سپهری به سراغ این شاعر و پژوهشگر ادبی رفتیم تا با او درباره کتابش و سهراب سپهری صحبت کنیم.

اشعار سهراب شبیه مولانا و حافظ است

مظفری در شرح این اثر به ایبنا گفت: من در این کتاب مثل آدمی که وارد یک اتاق عظیم پر از معنویت می گردد به دنیای عظیم سهراب پا گذاشتم و نوشتم درباره هر آنچه که دیدم و دریافت کردم. البته این پیش فرض را دارم که بدون شک شعرهای او ابعاد عظیم تر و زیباتری نیز دارد که برای من قابل درک نبوده است.

وی ادامه داد: من هربار که شعری از سهراب می خوانم؛ آن قدر چراغ ها کوچک و عظیم جدیدی به سمتم روشن می گردد که حس می کنم بهتر می توانم جهت را تماشا کنم. سهراب و اشعارش برای من شبیه یک جزیره ناشناخته است که هیچ وقت نمی توانیم با قاطعیت درباره آن صحبت کنیم و بگوییم که همه چیز را فهمیدیم و دیگر او برای ما تمام شده است.

این شاعر به شباهت های سهراب با عظیمانی چون حافظ و مولانا اشاره و اظهار کرد: من سعی کردم در این کتاب به شباهت اشعار سهراب با مولانا و حافظ نیز بپردازم. به نظرم اشعار او بسیار شبیه اشعار حافظ و مولاناست و گویی آن مفهوم و کلام تنها در ظرف دیگری با شیوه بیان متفاوتی از سوی سهراب مطرح شده است. سهراب در شعری با عنوان تا سرانجام حضور می گوید: امشب/ در یک خواب عجیب/ رو به سمت کلمات/ باز خواهد شد/ باد چیزی خواهد گفت/ سیب خواهد افتاد/ روی اوصاف زمین خواهد غلتید/ تا حضور وطن غایب شب خواهد رفت این شعر را اگر بخواهم مقایسه کنم، با بیت دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند برابری می نماید و شبیه به آن است.

وی ادامه داد: در ابتدا خوانش شعرهای مولانا، حافظ و سعدی برایم سخت بود و به سختی آنها را درک می کردم؛ خیلی دوست داشتم ببینم در دل این بیت های زیبا و آهنگین چه مفهوم و پیامی نهفته است. واقعیت این است که در آن موقع این شاعران را خیلی زیاد دوست نداشتم؛ اما حضور پررنگ آنها در جامعه را می دیدم. در همان موقع به سراغ سهراب رفتم و دیدم چقدر حضور کمرنگی دارد و انگار هنوز عده ای او را پیدا ننموده بودند.

مظفری در شرح تصویر ذهنی سهراب در اشعارش گفت : من عاشق طبیعت هستم و احساس می کنم، سهراب وقتی چشم هایش را می بست، شعرش را می دید. من خودم هم شعر می نویسم و احساس می کنم وقتی شعرهای او را می خوانم و چشم هایم را می بندم، آن تصاویری که او دیده را می بینم و متوجه می شوم که چقدر این اشعار شبیه بعضی شعرهای حافظ و مولاناست. البته زوایه نگاه این شاعران با هم متفاوت است؛ چراکه وقتی حافظ می خواهد درباره یک گل در باغچه صحبت کند، از بالا به حیاط و گل نگاه می نماید؛ اما سهراب با آن گل و حتا با حشرات اطرافش یکی می گردد و تصویر را به گونه ای بیان می نماید که انگار خودش، جزئی از آن است. با این حال همه این شاعران، عاشق هستند، وحدتی دارند و از عبور ظریفی صحبت می نمایند.

وی اضافه کرد: احساس می کنم سهراب نیز مانند مولانا که شمس را نزد خود داشته، یک استاد درون داشته است که ریشه های خدایی دارد. سهراب معتقد بود که در زندگی هیچ رازی نیست و فقط بودن حقیقی است. او زندگی را شبیه یک خواب می داند، خوابی که لحظه های خوب و بد دارد و ما دائم در تکاپو هستیم که از این خواب بیدار نشویم؛ اما اگر از این خواب بیدار شویم، چیزهایی را می بینیم که سهراب و خیلی از عظیمان دیده اند.

این پژوهشگر علاقه مند به طبیعت با اشاره به شیوه نگارش این کتاب گفت: من از دیدگاه کسی که عاشق طبیعت است، دست به تفسیر زده ام؛ چراکه یک عاشق واقعی هستم و از دیدگاه خودم به عشق در نگاه سهراب پرداخته ام. من عکس یک لیوان چایی را برای جلد این کتاب در نظر گرفتم و دلیل آن این بود که می خواستم به مخاطبم بگویم که من در این کتاب آمده ام و از دید خودم برداشت هایم را تعریف نموده ام. در این کتاب من به تفسیر دفتر ما هیچ، ما نگاه پرداختم و به دفترهای دیگر اشاره ای نداشتم. رشته دانشگاهی من فیزیک است و ربطی به ادبیات ندارد؛ اما از آنجایی که من به شعر و طبیعت علاقه دارم، سعی کردم حرف هایم را در این کتاب بزنم.

وی ادامه داد: سهراب به ما می گوید که اگر می خواهید زنده بمانید و حقیقت را کشف کنید، باید به این نکته پی ببرید که اصلا حقیقتی وجود ندارد و اتفاقات را باید تجربه کرد. یعنی بدون اینکه خودتان را سرکوب کنید، باید به طبیعت بروید و طعم خوب زندگی را لمس کنید. سهراب نگاه لطیفی به زندگی دارد و من این نگاه را دوست دارم؛ چراکه فکر می کنم همواره با چنین نگاهی زندگی کردم و شاید خیلی ضربه خورده باشم؛ اما خوشبختم و احساس خوشبختی می کنم.

مظفری در شرح نگاه سهراب به عشق گفت: به نظرم کسی که همواره قلبش پر از عشق به هستی است، هیچ وقت پیر نمی گردد. سهراب هفت وادی عشق را مانند عطار بیان نموده است؛ اما به زبان ساده و قابل فهم برای انسان معاصر. من شاید یک پله از وادی اول را طی نموده ام و به این راحتی نمی گردد سهراب را درک کرد.

نویسنده کتاب تفسیر اشعار سهراب سپهری در سرانجام گفت: سهراب به مقام بی توقعی رسیده بود؛ یعنی از هیچ کس هیچ توقعی نداشت. بعد از آن به مقام صبر رسید. او برای رسیدن به تک تک آن چیزهایی که وجود پاکش دوست داشت به این نقطه صبر احتیاج داشت و به آن رسید. همان طور که می بینید ما صفت صبر و مقام صبر داریم که متفاوت هستند و به نظرم سهراب به مقام صبر رسیده بود. این نکته در شعرهای او کاملا معین است. بنابراین اگر ما نیز در برابر ناملایمات هستی بی توقع باشیم، هیچ وقت ناراحت نمی شویم. من از سهراب بی توقع بودن را یاد گرفتم و به نظرم این راز خوشبختی است.

upst.ir: مجله ستاره: اخبار و حواشی ستاره های سینما، فوتبال و استارتاپ ها

shop98ia.ir: مجله فروشگاهی: آخرین اخبار و مقالات تجارت الکترونیک

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران
انتشار: 8 آبان 1400 بروزرسانی: 8 آبان 1400 گردآورنده: expresblog.ir شناسه مطلب: 13578

به "اشعار سهراب شبیه مولانا و حافظ است" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "اشعار سهراب شبیه مولانا و حافظ است"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید