خبرنگاران حاج محمد: جوان ترین بازیکن تاریخ استقلال هستم - اکسپرس بلاگ

مهدی حاج محمد یکی از فوتبالیست های ممتاز ایران در دهه 40 محسوب می گردد که در اوج نوجوانی پیراهن بزرگسالان استقلال را پوشید و در سن 20سالگی کفش ها را آویزان کرد.

او در مصاحبه با خبرنگار ورزشی خبرنگاران حرف های جالبی بر زبان آورد که متن آن را در زیر می خوانید.

فوتبال را از کجا شروع کردید؟

فوتبال را از کوچه های محلمان کردم، از همان دوران بچگی دنبال یک توپ پلاستیکی می دویدم، یادم می آید در محلمان مسابقات برگزار می شد و من با تیمی به نام مهرگان در مسابقات شرکت می کردیم، آوازه من در جنوب شهر پیچیده بود همه مرا مهدی ریزه می شناختند.

چرا مهدی ریزه؟

جثه ام کوچک بود و توپ را بر می داشتم و همه را دریبل می کردم، طوری شده بود که وقتی جام می گذاشتند رقبا می پرسیدند مهرگان حضور پیدا می نماید یا خیر؟ و وقتی می فهمیدند مهرگان حضور دارد می گفتند ما حاضر نمی شویم چرا که با مهدی ریزه قهرمان می شوند. یک روز مربی مرا به زمین خاکی برد و گفت بازیکنی آوردم و همه شما را دریبل می نماید. آن روز عملکرد خوبی نداشتم، می دانید چرا؟

چرا؟

برای اینکه پیش از این در آسفالت بازی می کردم و وقتی برای نخستین مرتبه به زمین خاکی رفتم، نتوانستم عملکرد خوبی داشته باشم. از آن روز تصمیم گرفتم دیگر در آسفالت بازی نکنم و آن قدر تمرین کنم تا بتوانم در زمین خاکی هم بدرخشم.

شروع رسمی فوتبال شما در کدام تیم بود؟

10 سالم بود که به تیم پارس رفتم، پارس تیم چهارم استقلال بود و در دسته چهارم حضور داشت، این فرایند برای من تکرار شد و در سن 14 سالگی نخستین بازی ام را برای استقلال انجام دادم.

14 سالگی برای بزرگسالان استقلال بازی کردید؟

بله، در نفتانی باکو برای استقلال بازی می کردم. کاپیتانی استقلال را در این مسابقه کامبیز جمالی بر عهده داشت. یک خاطره جالب هم دارم.

چه خاطره ای؟

وقتی اسم مرا مربی تیم در رختکن خواند کامبیز جمالی با صدای بلند گفت باشگاه ما بچه بازی شده است، بازی تمام شد و من عملکرد خیلی خوبی داشتم، جمالی مرا صدا کرد و گفت خیلی خوب بازی کردی و امیدوارم همواره پیروز باشی.

پس شما جوان ترین بازیکن تاریخ استقلال محسوب می شوید؟

جوان ترین بازیکن استقلال و حتی جوان ترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران محسوب می شوم، در سن 16 سالگی اولین بازی ملی ام را انجام می دهم.

بهترین خاطره ای که از حضور در استقلال دارید؟

قهرمانی در جام باشگاه های آسیا، یک روز فراموش نشدنی برای ما بود، توانستیم هاپوئل نماینده رژیم اشغالگر قدس را شکست دهیم. من قرار نبود در این جدال بازی کنم.

چرا؟

مصدوم بودم، به رایکوف گفتم من نمی توانم بازی کنم و می روم روی سکوها کنار تماشاگران می نشینم، رایکوف گفت نه! آنجا شلوغ است و روی نیمکت کنار خود من بنشین. 10 دقیقه به خاتمه بازی وقت باقی مانده بود که مرا صدا کرد و گفت می خواهم تو را به زمین بفرستم. به او گفت لباس ندارم. گفت الان برایت جور می کنم.

برایتان لباس آماده کرد؟

بله و شاید جالب باشد بدانید فینال جام باشگاه های آسیا به خاطر من 7 دقیقه تعویق افتاد. من پیراهن شماره 16 را می پوشیدم و او پیراهن دیگری داد تا بپوشم و به زمین رفتم، داور گفت او نمی تواند بازی کند چرا که شماره او در بازی های گذشته فرق داشته است، رایکوف گفت حاج محمد باید بازی کند و رفتند برایم لباس درست کردند تا در این جدال بازی کنم.

در نهایت بازی را با پیروزی رساندید؟

من خیلی خوب بازی کردم و بازی به سود استقلال تغییر پیدا کرد، کرنر شد و من پشت توپ ایستادم و آن را به بهترین شکل ممکن زدم، توپ در آستانه گل شدن بود که غلام وفاخواه ضربه زد تا زننده گل لقب بگیرد.

در اوج جوانی فوتبال را کنار گذاشتید؟

من در 20 سالگی فوتبال را کنار گذاشتم.

چرا؟

من با رییس فدراسیون فوتبال باشگاه اختلاف پیدا کردم و برای همواره فوتبال را کنار گذاشتم، ما برای جام باشگاه های آسیا به بانکوک رفته بودیم، تیمسار مکری قبل بازی گفت اگر کره جنوبی را شکست دهید، شما را به هنگ کنگ می برم، ما بازی را بردیم اما او به قولش عمل نکرد، سال بعد در کره در پارک قدم می زدیم شمشادهایی وجود داشت که بلند بود و ما آن طرف را نمی دیدیم، تیمسار مکری آن طرف شمشادها حضور داشت و من و جواد قراب در حال قدم زدن بودیم، قراب مکری را دیده بود و می گفت من دلم برای تیمسار مکری می سوزد که تیم خوبی را آماده کرد اما نتیجه نگرفتیم، من که او را ندیده بودم، گفتم آدم خوبی نیست و حرف های دیگری زدم، وقتی به تهران رسیدیم مکری گفت من آدم خوبی نیستم و من در مقابل او حرف هایم را تکرار کردم، بعد گفت تا زمانی که من باشم تو در تیم ملی جایی نداری همین شد که فوتبال را کنار گذاشتم.

گردشگری: دور زمین: سفر به دور زمین هیچوقت اینقدر آسون نبوده!