10 کمیک بوک که برای درک بهتر دنیای وانداویژن باید بخوانید - اکسپرس بلاگ

• مینی سریال واندا ویژن جهش یافتگان را وارد دنیای سینمایی مارول می نماید

آن طور که پیداست، پاسخ این سؤال در بخش های عمیقی از کمیک های مارول ریشه دارد. ویژن و اسکارلت ویچ سابقه دور و درازی در صفحات مصور این کمیک ها دارند؛ آن ها در مقاطع مختلف ازدواج نموده اند، جدا شده اند، از نو تعریف شده اند، ذهنشان را شستشو داده ند، شخصیت های شروری شده اند، ذهنشان را کنترل نموده اند و تقریبا هر اتفاقی فکرش را بکنید برایشان افتاده. بر خلاف پیچیدگی گذشته آن ها، سر در آوردن از داستانشان در کمیک ها برای تازه واردها هم کار آسانی است و اگر حتی تا به حال کمیک های مربوط به این دو را نخوانده باشید، می توانید بهترین داستان های آن ها را ببینید.

اگر دوست دارید با کمیک هایی که الهام بخش سریال وانداویژن بوده اند آشنا شوید، در ادامه فهرستی از بهترین کمیک هایی را معرفی نموده ایم که طرفداران این زوج عجیب و غرمتعارف از خواندنشان لذت خواهند برد.

1. ویژن و اسکارلت ویچ (Vision and the Scarlet Witch)

دهه 80 دو کمیک از ویژن و اسکارلت ویچ منتشر شد که خواندن هردوی آن ها برای طرفداران وانداویژن جذاب خواهد بود. اولین نسخه، که در سال 1982 آمد، قهرمان های ما را نشان می دهد که تازه ازدواج نموده اند و تمام کوشششان را به کار بسته اند تا زندگی عادی و به دور از دردسری داشته باشند. ولی همان طور که همه انتظار داریم، این زندگی آرام و بی دغدغه ای که در حاشیه شهر نیوجرسی دارند خیلی زود با جادو و آشوب و حضور مگنیتو به هم می ریزد. این مجموعه کمیک 4 جلد داشت و دست روی مضامین مهمی گذاشته بود و کش و قوس های خانوادگی را به خوبی با ماجراهای هیجان انگیز ابرقهرمان ها تلفیق می کرد، و از همه این ها جذابتر رابطه ویژن و اسکارلت ویچ بود که به خودی خود همه را جذب خودش می کرد.

دومین مجموعه ویژن و اسکارلت ویچ در سال 1985 روانه دکه ها و مغازه های کمیک بوک شد. در این کمیک، واندا و ویژن دچار درد و رنج های زیادی می شوند. این دو که بیش از هر زمان دیگری عاشق هم هستند، تصمیم می گیرند به لئونیا و نیوجرسی برگردند. مثل همواره اوضاع پیچیده می گردد و ماجراهای هیجان انگیزی پیش می آید، ولی رابطه بین این زوج عمیق تر از هر زمان دیگری است و همین تنش حاضر در موقعیت ها را بیشتر می نماید. تنشی که در طول 12 جلد این مجموعه ادامه داشت.

در این مجموعه، بارداری واندا بن مایه اصلی و خط ربطی بود که 12 جلد را به هم مرتبط می کرد. در جلد سوم و به وسیله جادو نطفه پسرهایش شکل می گرفت و در جلد دوازدهم آن ها را به دنیا می آورد. در این میان طرفداران دنیای مارول با موقعیت های جالبی رو به رو می شوند، مثل حضور مگنیتو در مراسم روز شکرگزاری، کوشش ویژن برای عادی جلوه دادن خودش و پوشیدن شلوار جین و مهمانی دادن اسکارلت ویچ در نیو اورلئان در حالی که لباس بارداری تنش نموده.

خلاصه بگوییم، این مجموعه کمیک واقعا دوست داشتنی است و برای هرکسی که از دیدن وانداویژن حسابی لذت برده، توصیه می گردد.

2. تیره تر از اسکارلت (Darker than Scarlet)

روزی روزگاری یک ساحره و یک رُبات دو پسربچه زیبا داشتند و بعد مجموعه کمیکی آمد با نام انتقام جویان ساحل غربی (Avengers West Coast) که در سال 1989 کمیک های تیره تر از اسکارلت را به عنوان آرک و زیرمجموعه اش منتشر کرد. در این کمیک ها، زندگی شاد و خوش و خرم اسکارلت ویچ و ویژن با ماجراهایی تلخ و تاریکی فرو می پاشد.

داستانی که در این کمیک ها می خوانید اساسا نقطه آغاز ماجراهایی است که در کمیک بوک های واندا و ویژن سه دهه اخیر دیده ایم. تازه این را هم بگوییم که در این کمیک ها دلیل و چرایی وجود وانداویژن هم آشکار می گردد.

در تیره تر از اسکارلت با تامی و بیلی، دوقلوهای دوست داشتنی واندا و ویژن آشنا می شویم. دو پسر که با قدرت های جادویی خلق شده اند. آن طور که آگاتا هارکنس، استاد و مربی سابق واندا در جادوگری شرح می دهد، عطش و تمایل واندا برای یک زندگی آرام و خانوادگی و با ثبات چنان شدید بوده که ناخودآگاه برای خلق تامی و بیلی از دو ذره استفاده نموده است. دو ذره روح که آزاد و رها در دنیا غوطه ور بودند. ولی اسکارلت ویچ خبر نداشته که این دو قطعه یا ذره از روح، متعلق به چه موجود وحشتناک و پلیدی بوده؛ مفیستو که شیطانی رده بالا و قدرتمند و از شخصیت های شرور مهم مارول است.

طبیعی است که واندا از فهمیدن این ماجرا به هم می ریزد. آگاتا با نیروهای جادویی اش آن بخش از خودآگاه واندا را که تمام خاطرات پسرها را در خودش نگه داشته، از ذهن او جدا می نماید، ولی این روش مدت زیادی دوام نمی آورد. خیلی زود واندا به شخصیتی منفی تبدیل می گردد و ضدقهرمان دیگری به نام ایمورتوس هم به داستان می آید.

در این کمیک مضامین مهم و عمیقی مطرح می گردد. می فهمیم اسکارلت ویچ قدرت های شگرف و عجیبی دارد که در حد و مرزهای این دنیا نمی گنجد، و تمایل او برای داشتن یک زندگی عادی و بی ماجرا به حدی عظیم است که بدون اینکه کنترلی رویش داشته باشد، قدرت هایش را به بازی می گیرد.

3. انتقام جویان سال 1998، جلد شماره 10

این شماره از انتقام جویان، ریشه های واندا را با نگاهی تازه آنالیز می نماید. بسیاری از جزئیات در این کمیک بازتعریف شده اند؛ قدرت های جادویی واندا سرمنشا و ریشه متفاوتی دارد و او را به عنوان یک جهش یافته می شناسند، مگنیتو هم انگار پدر خونی اوست. در حال حاضر، هیچ کدام از این نظریه ها به عنوان داستان اصلی اسکارلت ویچ شناخته نمی شوند و در این مدت با بسیاری خط داستانی ها روبرو شدیم که نشان می دهد اسکارلت ویچ کنترل زیادی روی قدرت هایش ندارد. ولی به هر حال در این کمیک با ایده های محکم و جالبی رو به رو می شویم که گذشته و منشا اسکارلت ویچ را نشان می دهد و مسائلی را مطرح می نماید که شخصیت او را شکل داده.

در بخشی از داستان واندا به سفری می رود تا با آگاتا هارکنس دیدار کند. ساحره پیر و خسته ای که در دوره ای به واندا آموزش می داده تا قدرت هایش را کنترل کند. قدرت های واندا باعث عذابش شده، به ویژه نیروی تازه کشف شده ای که به او اجازه می دهد واندر من را از مرگ برگرداند. آگاتا هم قبول دارد که این ماجرا نگران نماینده است، ولی جالب اینجاست که به واندا می گوید او می تواند قدرت های شگفت انگیز و عظیمش را کنترل کند. از آنجایی که در بسیاری کمیک ها دیده ایم اسکارلت ویچ به خاطر قدرت های عظیمش دچار دردسر و رنج و ناراحتی می گردد و قادر به مهار و کنترلشان نیست، مطرح شدن این ایده جذاب و جالب به نظر می رسد.

گرفتاری هایی که قدرت های واندا به بار می آورند همواره بخشی از داستان او هستند، ولی وقتی می بینیم او می تواند فراتر از این نیروهای لجام گسیخته عمل کند و کنترل زندگیش را به دست بگیرد، حس خوبی دارد.

4. فروپاشی انتقام جویان (Avengers Disassembled)

داستان این کمیک که در سال 2004 منتشر شد با ورود سرباز دل (Jack of Hearts) آغاز می گردد، که اتفاق عجیبی است چون او به تازگی مرده بود. ماجرا عجیب تر هم می گردد و با انفجار جسد نامیرای او، مرد مورچه ای از بین می رود. همه چیز مدام بدتر و بدتر می گردد. تونی استارک مست و لایعقل در سازمان ملل سخنرانی می نماید، ویژن یک هواپیمای جت را به برج انتقام جویان می کوبد، و هاوک آی هم طی حمله فضایی های نژاد Kree کشته می گردد. انتقام جویان با بحران های بی سابقه ای رو به رو می شوند و از خودشان می پرسند که چه چیزی باعث شده گروهشان از چند جبهه مکوششی گردد.

خاتمه دکتر استرنج می آید و افشا می نماید که مقصر همه این فجایع، واندا است. فقدان پسرهای دوقلو واندا مدتی فکر و ذهن او را مشغول نموده و مثل یک بمب ساعتی خطرناک منتظر جرقه ای برای انفجار و به وجود آوردن اتفاق های مهلک بوده. جرقه ای که واسپ با زدن حرفی نامناسب به او مقدماتش را فراهم کرد. می فهمیم آشوبی که در این مدت گریبان انتقام جویان را گرفته بود به خاطر خشم و جنونی است که اسکارلت ویچ در دنیا رها نموده، و تنها از کسی مثل او بر می آید که فجایعی با این ابعاد رقم بزند.

این خط داستانی، نگاهی تکان دهنده به قدرت های واندا می اندازد و اساسا نقش او را در دنیای مارول تغییر می دهد. همچنین ماجراهای این کمیک به خانه ام (House of M) می رسد، داستانی که احتمالا هیجان انگیزترین و مهم ترین ماجرای واندا در تاریخ کمیک ها است.

اگرچه در طول سال ها، خیلی از اتفاق های فروپاشی انتقام جویان را نادیده دریافتد و داستان هایی را با ایده های جدید شکل دادند، ولی وقایع غیرمنتظره آن هیچ وقت فراموش نمی گردد و تهدید واندا به عنوان یک سلاح خطرناک و پیش بینی ناپذیر که توانایی ایجاد خرابی های غیرقابل توصیف دارد همچنان باقی است.

5. خانه اِم (House of M)

این کمیک سال 2005 منتشر شد و تمرکز اصلیش روی قدرت های خداگونه واندا است و احتمالا دراماتیک ترین خط داستانی او به شمار می رود. داستان این کمیک بعد از وقایع فروپاشی انتقام جویان رخ می دهد.

بعد از اینکه دکتر استرنج جلوی واندا را می گیرد، ابرقهرمان های مطرح و مهم انتقام جویان گرد هم می آیند تا تصمیم بگیرند با اسکارلت ویچ چه بنمایند. اما پیش از آنکه بتوانند اقدامی نمایند، واندا واقعیت تمام دنیا را تغییر می دهد. قهرمان های ما چشم در دنیای می گشایند که در آن جهش یافته ها حکم فرمایی می نمایند و مگنیتو با خانه اِم در صدر این دنیا واقع شده است.

در نهایت، قهرمان های ما واقعیت را می فهمند و نبردی تمام عیار در می گیرد. در لحظات اوج این نبرد، اسکارلت ویچ ظاهر می گردد. واندا که از ایده آل گرایی های مگنیتو به ستوه آمده و از اینکه خودش و برادرش پیترو به خاطر اقدامات مگنیتو دچار عذاب شده اند، حسابی ناراحت است. واندا با چشم هایی اشکبار و در حالی که بدن زخمی برادرش را بغل نموده، این جمله کلیدی را می گوید: دیگه هیچ جهش یافته ای نباشه

وقتی قهرمان های ما به واقعیت خودشان برمی گردند، متوجه می شوند تمام جهش یافته های دنیا تبدیل به آدم های معمولی شده اند.

همچون فروپاشی انتقام جویان، این کمیک هم وجه مخرب و وحشتناک قدرت های اسکارلت ویچ را نشانمان می دهد. اقداماتش شوکه نماینده هستند، ولی همه با او همذات پنداری می کنیم و خشمش را نسبت به مگینتو می فهمیم. واندا بار دیگر کوشش کرد قلب شکسته اش را التیام بخشد و دنیا را هم که به تعبیر او جای وحشتناکی بود، به دنیای بهتری تبدیل کند. اما عواقب کارهایش عظیم و فراموش نشدنی هستند.

6. انتقام جویان جوان (Young Avengers)

بیلی و تامی، پسران دوقلوی واندا و ویژن، سرگذشت طولانی و عجیبی در دنیای مارول دارند. گاهی اوقات واقعی هستند، گاهی وقت ها تصور و توهم، و در زمان های دیگر گفته می گردد که تکه ها یا بخش هایی از روح مفیستو هستند.

در سال های 2000 اما شخصیت های مستقلی در کمیک ها داشتند به نام های بیلی کاپلان و تامی شپرد، اعضای جدید انتقام جویان جوان. در این نسخه آن ها پسران واندا نیستند، در اصل بازآفرینی آن شخصیت ها هستند که در خانواده های دیگری متولد شدند. اساس رابطه بین آن ها تعیین نیست، ولی پیداست یک چیزهایی جریان دارد: قدرت های بیلی شبیه واندا است و می تواند واقعیت را به دلخواه خودش تغییر دهد، و تامی مثل پیترو موهای سفید و سرعت مافوق بشری دارد.

ممکن است در وانداویژن تامی و بیلی را برای حضور در دنیا سینمایی مارول آماده نمایند و بهترین حالت برای اینکار، دیدنشان در بین اعضای انتقام جویان جدید است. کمیک انتقام جویان جوان که سال 2005 منتشر شد معرفی کامل و عظیمی برای این دو کاراکتر ترتیب می داد. در سال 2010 هم در کمیک انتقام جویان: جنبش فرزندان (Avengers: The Childrens Crusade) این مسأله که تامی و بیلی بازآفرینی بچه های واندا و ویژن هستند مطرح می گردد. سری انتقام جویان جوانی که سال 2013 منتشر شد راستا نسبتا متفاوتی را پیش گرفت.

در کل ماجراهای تامی و بیلی در کمیک ها قدری گیج نماینده و عجیب هستند، ولی این چیزی از جذابیتشان کم نمی نماید. به ویژه وقتی واندا و ویژن درگیر ماجرا هستند.

7. ویژن (Vision)

کمیک های ویژن که در سال 2015 منتشر شد انقلابی در داستان های مارول به پا کرد. در شماره اول ویژن را می بینیم که در خانه جدیدش به همراه همسر جدید، دختر و پسرش ساکن شده. همه اعضای خانواده اش شبیه سازی شده اند؛ موهای سبز دارند، پوستشان قرمز است و تمام قدرت های ویژن را دارند. ولی با این حال مثل یک خانواده آمریکایی معمولی زندگی می نمایند که گرفتار تکالیف مدرسه، ظرف شستن و ضرب العجل ها هستند. بچه هایشان، ویو و وین، درگیر کارهای مدرسه هستند. مادرشان ویرجینیا به جلسات اولیا مربیان می رود و ویژن هر روز صبح سر کار می رود، اگرچه کارش معمولا شامل مبارزه با هیولاهای عظیم الجثه می گردد.

این مجموعه کمیک در طول 12 شماره نفس گیر آنالیز می نماید که چرا ویژن خودش را درگیر یک زندگی معمولی و روزمره نموده که این چنین با ذاتش در تضاد است و اینکه چرا این ایده از همان ابتدا محکوم به شکست بود.

در همان جلد اول، زوجی را می بینیم که در همسایگی ویژن زندگی می نماید و در نریشنی می خوانیم که در آینده ای نزدیک این زوج به دست خانواده ویژن کشته می شوند. این مجموعه کمیک انگیزه های داستانش را خیلی زود به مخاطبش معرفی می نماید تا پیچیدگی سفر تکان دهنده ی ویژن را درک کنیم و با پیچ و خم های روانی این شخصیت ویژه آشنا شویم. درست است که تمرکز اصلی این مجموعه رابطه او با واندا نیست، اما سایه سنگین و تأثیرگذار واندا روی این فصل ها حس می گردد، به ویژه در شماره هفتم.

8. کمیک شماره 279 انتقام جویان

مونیکا رامبیو در طول سال ها با نام های مختلفی شناخته شده. این شخصیت قدرتمند تا به حال نام هایی مثل اسپکتروم، فوتون، پولسار و کاپیتان مارول به خودش گرفته. او را به خاطر قوای جسمی حیرت انگیز، شجاعت و مهم تر از همه، مهارت های بی نظیرش در رهبری می شناسند.

دهه 80 دهه خوبی برای مونیکا بود. در سال 1983 به انتقام جویان پیوست، و در سال 1989 اولین کمیک مستقلش با عنوان کاپیتان مارول منتشر شد. ولی شماره 279 انتقام جویان که سال 1987 منتشر شد، شخصیت او را کامل معرفی می کرد.

در این کمیک، واسپ از مدیریت انتقام جویان کناره گیری می نماید و در کمال شگفتی مونیکا، کاپیتان آمریکا او را برای جایگزینی کاندید می نماید. مونیکا از اینکه او را لایق دانسته اند به شدت خرسند است، اما مطمئن نیست که برای چنین مسؤولیت عظیمی آماده باشد یا نه. در مدت زمانی که برای تصمیم گیری فکر می نماید، سری به پدر و مادرش می زند، روزی را که قدرت هایش را کشف کرد به یاد می آورد، به کاپیتان آمریکا یاری می نماید تا بچه هایی را که در غاری محبوس شده اند نجات دهد و به دیدار همکارانش در بیمارستان می رود.

در عمل با ویژگی های مختلف شخصیتش آشنا می شویم و مولفه هایی شخصیتش را می سازند می بینیم. مثل عشقی که به خانواده اش دارد و تمایلش به یاری به دیگران. در نهایت او این سمت را قبول می نماید و با مهارت، عشق و ملاحظه به مدیریت انتقام جویان می پردازد. ممکن است او را در دنیا سینمایی مارول هم ببینیم؟ باید صبر کرد و دید. ولی آن طور که از سریال وانداویژن پیداست، دارند او را برای موقعیت های عظیمی آماده می نماید.

9. مردان ایکس حیرت انگیز (Astonishing X-Men)

مارول واقعا عاشق تصویر کردن سازمان های دولتی مرموز است. سازمان S.W.O.R.D. که در سریال وانداویژن معرفی می گردد تنها یکی از بیشمار سازمان های مخفی دولتی دنیای مارول است، ولی قطعا یکی از باحال ترینشان است.

اولین معرفی این سازمان در سال 2004 و سومین شماره از کمیک مردان ایکس حیرت انگیز بود. رهبر این سازمان، ابیگیل برند پشت پرده نیک فیوری کار می کرد.

اساسا این سازمان یک آژانس اطلاعاتی است که با تهدید های موجودات فرازمینی سر و کار دارد. ابیگیل برند هم مثل نیک فیوری آدم صریح و رُکی است و برایش مهم نیست کسی از حرف هایش ناراحت گردد، تمام فکر و ذکرش به خاتمه رساندن کارهاست.

با اینکه در این مجموعه کمیک خبری از واندا یا ویژن نیست، ولی با خواندنشان متوجه راستای می شوید که دنیا سینمایی مارول قرار است طی کند، و با سازمانی آشنا می شوید که خط مقدم دفاع از زمین در برابر نیروهای فرازمینی است. علاوه بر این، ماجراهای واقعا جذابی دارد که خواندنشان خالی از لطف نیست و هرکسی به راحتی می تواند با آن ها ارتباط برقرار کند، چه کمیک باز حرفه ای باشد چه نه. حتی بعید نیست در آینده سریالی با نام مأمورین SWORD ساخته گردد.

10. اسکارلت ویچ (Scarlet Witch)

این کمیک که سال 2015 منتشر شد با چالش های زیادی رو به رو بود. کمتر شخصیتی از دنیای مارول مثل واندا گذشته ای این چنین مبهم و پیچیده دارد، تازه دردسرها و فجایعی که قدرت هایش در گذشته به بار آورد به کنار. جیمز رابینسون به همراه تیمی خلاق از تصویرگران و هنرمندان، رویکردی واقعا جالب و کنجکاوی برانگیز برای این مجموعه در نظر دریافتد. در این کمیک، واندا با قدرت هایی جادویی سر و کار دارد که مثل خودش دچار نقص و کمبود هستند. اسکارلت دیگر از مسائلش فرار نمی نماید و شجاعانه مقابلشان می ایستد. به این طریق شخصیتش دلیرتر و هوشمندتر شده و شهامتی در او می بینیم که کمتر سابقه داشته.

داستان از نیویورک آغاز می گردد. واندا می فهمد دنیای سحر و جادو دچار مسائل عمیقی شده. او در سراسر دنیا سفر می نماید تا راهی برای بهبود نیروی سحر و جادو کند و روح آگاتا هارکنس هم با طعنه ها و مزه پرانی هایش او را همراهی می نماید. عظیمترین موفقیت این کمیک، جدی دریافت واندا است. دیگر با او مثل یک زن دیوانه خطرناک برخورد نمی گردد، یا یک موجود شنماینده و رقت انگیز. بلکه زنی قدرتمند است که سعی دارد در دنیایی عجیب و پرچالش، آینده خودش را شکل دهد.

گذشته و پیش زمینه شخصیتش که پیش از این به عنوان نگاه هایی گذرا و سرسری تصویر می شد، اینجا عمیق تر می گردد و معنا پیدا می نماید. به ویژه اصالت رومانیایی او که در صربستان سراغشان می رود. این کمیک ها واندا را به عنوان موجودی چند بعدی معرفی می نمایند و تمام ماجراهای گذشته اش را به عنوان چالش های یک قهرمان عظیم نشانمان می دهد، به جای اینکه دلایل ناپایداری و شنمایندگی یک شخصیت نامتعادل باشد. خلاصه بخواهیم بگوییم، با اسکارلت ویچ مثل یک ابرقهرمان تمام و کمال رفتار می نماید.

منبع: Looper