دولت های رفاه پیروز ترین مواجهه را با کرونا داشته اند؛ چرا؟
به گزارش اکسپرس بلاگ، محمدرضا بیاتی: نمودار معضلات و آمار مرگ و میرِ کشور های مختلف در مقابله با کرونا حاکی از پراکندگی آماری معناداری نیست و به نظر نمی رسد بتوان از این نمودار به استنتاج علمی معتبری دست یافت که بگوید کدام الگوی سیاسی پیروز تر عمل نموده است و کدام یک ضعیف تر؛ از یکسو چین غیردموکراتیک، با وجود تردید در کتمان آمار های واقعی، رویهمرفته در مهار بیماری عملکرد بدی نداشته و از سوی دیگر آلمان دموکراتیک بسیار کارآمدتر از ایتالیا و اسپانیا و بریتانیا نشان داده؛ آن سوتر هم کشور های اروپای شمالی (Nordic countries) بنظر چنان پیروز بوده اند که گویی به مرحله بحران نرسیده اند؛ از کشور های توسعه نایافته و در حال توسعه هم اساساً اطلاعات دقیقی در دست نیست و بیشتر امیدواریم با قرنطینه بموقع مانع ورود کرونا شده باشند و بی خبری ما ناشی از مسدود کردن جریان اطلاعات یا کمبود امکانات و عدم غربالگری نباشد.
برپایه این مفروضات یادداشت حاضر می کوشد نخست کارآمدی الگو های سیاسی دموکراتیک و غبردموکراتیک را در مقایسه باهم مورد آنالیز قرار دهد؛ و سپس در دایره نظام های دموکراتیک این پرسش را واکاوی کند که آیا الگوی لیبرال دموکراسی ها در بحران ها کارایی بیشتری از خود نشان می دهند یا سوسیال دموکراسی ها؛ با یادآوری این نکته که در تمام این راهبرد های حکمرانی و سازو کار های مدیریتی، هسته اصلی کارآمدی، امری است مربوط به نظام کلان تصمیم سازی در ساختار سیاسی و همگرایی ساختار های اجتماعی و فرهنگی (جامعه مدنی) با آن؛ و یا به بیان دیگر، همگرایی الزام حقوقی با الزام اخلاقی است که امکان بهترین روبروه با بحران و کمترین آسیب را فراهم می آورد.
1-الگو های دموکراتیک یا غیردموکراتیک
جای، چون و چرا ندارد که فرایند تاریخی دموکراتیزاسیون نظام های سیاسی، نشان گر کارآمدی الگو های دموکراتیک در تمامی ابعاد توسعه است، اما در شرایط عادی و متعارف؛ سخن این جا بر سر کارآمدی در شرایط غیرعادی مانند جنگ یا بحران همه گیری کروناست. آیا در روبروه با اَبَر-بحران ها هم الگو های دموکراتیک پیروز تر عمل می نمایند؟
از منظر استدلالی و نظری، بنظر می رسد بین الگو های غیردمکراتیک و دموکراتیک، در شرایط بحران، غیردموکراتیک ها قاعدتاً می باید پیروز تر باشند به این دلیل ساده که ساختار ها و فرایند های تصمیم سازی در آن ها مبتنی بر تمرکز قدرت‘ هستند و می توانند سریع و قاطع تر از بروکراسی های دموکراتیک تصمیم بگیرند و آمرانه دستور بدهند و عمل نمایند. اگر کشور چین را مصداق نسبی پیروزیت در الگو های تصمیم سازی غیردموکراتیک بدانیم باید پرسید چرا کشور های غیردموکراتیک و فقیر در آسیا، آفریقا یا آمریکای لاتین نمی تواند مانند چین باشند؟ آیا فقر مالی عامل اصلی تمایز آن هاست؟ آیا عربستان ثروتمند، با ساختاری اتوکراتیک، می تواند مانند چین عمل کند؟ بعید بنظر می رسد.
در واقع درست است که در نگاه اول و در مقام نظر، نظام های غیردموکراتیک، حتی بدون جامعه مدنی متشکل بالفعل و همگرا، می توانند با سازوکار های آمرانه و اقتدارگرایانه سیاست های خود را با سرعت و قاطعیت بیشتری اِعمال نمایند، اما در مقام عمل، فرایند تصمیم سازی در غیردموکراتیک ها با ناکارآمدی هایی دست به گریبان است که کارآمدی را با چالش های جدی روبرو می نماید. مثلاً در مقایسه با نظام های دموکراتیک، داده های علمی نامعتبرتری در اختیار تصمیم سازان نظام های غیردموکراتیک قرار می گیرد چرا که هرگونه اطلاعاتی بایستی بر اساس میزان اثرگذاری اش بر هسته مرکزی قدرت ارزیابی گردد و اگر این تلقی بوجود بیاید که اطلاعات مورد بحث در تعارض با تمرکز قدرت قرار می گیرد یا آن را تضعیف می نماید اطلاعات مورد بحث از سوی ساختار غیردموکراتیک، داده های نامطلوب‘ محسوب می گردد و می تواند براحتی نادیده گرفته گردد.
بنابراین در چنین ساختار هایی در بسیاری از مواقع به هشدار های اولیه ای که این داده های نامطلوب ِ. قدرت متمرکز می دهند توجهی نمی گردد، و از آن جا که شفافیت وجود ندارد، مطبوعات آزاد نیستند، پاسخگویی در کار نیست و امکان اصلاح ساختار های معیوب به تعویق می افتد و مدیران بی کفایت دشوارتر جایگزین می شوند، برآیند آن ها منتهی به نظامی از تصمیم سازی خواهد شد که بحران ساز‘ است، اما بعد از بحران سریع و قاطع عمل می نماید! حال اگر این استعداد بحران سازی در الگوی های غیردموکراتیک، برخلاف چین، در کشوری فقیر به فعل در بیاید، بدون جامعه مدنی پویا و همگرا، احتمالاً آن کشور در هر بحرانی با هزینه ها و تلفات سنگینی روبرو خواهد شد و شاید تنها روزنه کاهش شدت معضلات اش، قابلیت های همبستگی فرهنگی غیرساخت یافته (غیرمدنی) آن جامعه باشد.
2- لیبرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی
اگر قائل به تنوع در نظام های غیردموکراتیک باشیم، از چین با الگوی دوگانه در سیاست و اقتصاد تا روسیه و عربستان و دیگر کشور های کوچک و عظیم در خاورمیانه و آفریقا و آمریکای لاتین، بنظر می رسد این تنوع در نظام های دموکراتیک بیشتر است و مرز های باریک تری دارد و گستره عظیمی از الگو های سیاسی دموکراتیک را دربرمی گیرد. این گستره را با تسامح می توان به دو الگوی کلی لیبرال دموکراسی‘ و سوسیال دموکراسی‘ تقسیم کرد، و یا به بیان غیربحث انگیزتر، اول، الگوی دموکراتیک فردمدار ‘ که اولویت را به آزادی‘ می دهد، و دوم، الگوی جامعه مدار ‘ کهعدالت‘ برای اش ارجحیت بیشتری دارد.
در این نظام های تصمیم سازی دموکراتیک، برخلاف غیردموکراتیک ها، هرچند بدلیل داده های علمی معتبرتر، شفافیت، آزادی مطبوعات، پاسخگویی، اصلاح پذیری ساختار های معیوب و فقدان مسأله داده های نامطلوب‘... استعداد کمتری برای بحران سازی وجود دارد و تصمیم سازان قاعدتاً می باید به پیش آگهی و هشدار بحران، واکنش متناسب تری نشان دهند، اما اگر بحرانی بهر دلیل از مرحله استعداد به مرحله عمل برسد بنظر می آید که دموکراسی ها رفتار متفاوتی از خود نشان می دهند؛ گاهی کندتر و ناپیروز تر از غیردموکراتیک ها عمل می نمایند (مانند ایتالیا، اسپانیا، بریتانیا و آمریکا) و گاهی پیروز تر (مانند آلمان، کره جنوبی و کانادا). این تفاوت در کارآمدی بین نظام های دموکراتیک را چگونه می گردد فهم پذیر کرد؟ به گمان نگارنده، احتمالاً معناداری این تفاوت در ساختار های سیاسی - مالی- اجتماعی متفاوتی نهفته است که در دموکراسی های عدالت مدار و جامعه گرا‘ با غیرعدالت مدار و فردگرا‘ وجود دارد و از این چشم انداز قابل تبیین است.
به رغم آن که هر دو الگوی دموکراتیک در مؤلفه های بنیادی دموکراسی اشتراک دارند، از انتخابات آزاد تا تفکیک قوا، ... و احزاب سیاسی متکثر اما اولویت بخشی به عدالت در دموکراسی های جامعه گرا در مواقع بحران، تفاوت فاحش خود را با دموکراسی های فردگرا نشان می دهند هرچند که گاهی عوامل غیرساختاری هم می توانند در ارزیابی از کارآمدی مداخله نمایند (مانند هرم سنّی بالا در افزایش مرگ و میر ایتالیا). در واقع دموکراسی های عدالت گرا با ایجاد ساختار های عدالت مبنا، همبستگی و یکپارچگی سیاسی- اجتماعی نیرومندتری بوجود می آورند و ساختار های حقوقی و فرهنگی آمادگی بیشتری برای روبروه با عواقب پس از بحران دارند تا الگو های فردگرا که حلقه های همبستگی در ساختار سیاسی - اجتماعی آن ها سست تر است و در بحران ها آسان تر از هم می گسلند.
بنابراین، اگر این تبیین درست باشد بایستی عملکرد دولت های رفاه، که تأکید بیشتری بر مسئولیت های اجتماعی نظام سیاسی دارند، در روبروه و مقابله با کرونا پیروزیت آمیزتر باشند؛ گرچه هنوز داوری نهایی درباره کارآمدی عجولانه است، اما نگاهی به کشور های اروپای شمالی و آتلانتیک شمالی (Nordic) این تحلیل و تبیین فرضی را تأیید می نماید.
محمدرضا بیاتی: پژوهشگر مسائل سیاسی
منبع: انتخاب