هیچ وقت نتوانستم با حلقه های داستان نویسی و دورخوانی ها کنار بیایم

به گزارش اکسپرس بلاگ، به گزارش خبرنگاران، مجموعه داستان نیروانای ناممکن ما دومین کتابی است که به قلم مهدی ملکشاه منتشر می گردد. نخستین اثر او توت فرنگی های اهلی 3 سال پیش منتشر شد و تا به حال، در سه نوبت و هر بار با تیراژ سیصد نسخه تجدید چاپ شده است. این اثر تا دور نهایی جایزه مهرگان ادب هم صعود نموده بود.

هیچ وقت نتوانستم با حلقه های داستان نویسی و دورخوانی ها کنار بیایم

ملکشاه درباره فرایند داستان نویسی خود تا رسیدن به این اثر گفت: بیشتر آن هایی که هم کتاب اول و هم کتاب اخیر را خوانده اند، بازخورد بهتری نسبت به اثر دومم داشته اند. شخصا نظری در این رابطه ندارم اما امیدوارم همین طور باشد. من داستان نویس حرفه ای نیستم؛ یعنی معاشم از این راه تامین نمی گردد و زیاد هم درگیر مسائل نظری داستان نویسی نیستم. ممکن است بگویند این که افتخاری ندارد؛ خب - نداشته باشد!

هیچ وقت نتوانستم فضای حلقه های داستان نویسی و دورخوانی ها و رونمایی ها را تحمل کنم و این را با افتخار می گویم. در واقع هیچ وقت استاد به آن معنا که تمرین هفتگی بدهد یا بگوید فلان کتاب را بخوان و بعد داستانت را بنویس نداشته ام. سی و هفت سالم است و سی سال است که داستان می نویسم و زمانی هر چیز خواندنی که گیرم می آمد می خواندم. از نوشته های روی قوطی رب گوجه فرنگی تا فلان رمان. بعضی شان را می فهمیدم و بعضی را نه. بعد از سی سال نوشتن نتیجه اش شده شانزده داستان چاپ شده و یک گونی برنج پر از نوشته های شلخته و کلی فایل ورد و پی دی اف بی انتها.

وی ضمن تقدیر از بعضی اشخاص که در تهیه اثر یاری نموده اند گفت: خیلی ها هستند که به آن ها احساس دین می کنم و از چند نفرشان می توانم اسم ببرم. از فرشته احمدی که بانی چاپ کتاب اولم شد و مهدی ربی که البته تا کنون ایشان را از نزدیک ندیده ام ولی داستان های کتاب اولم را خواندند و به من قوت قلب دادند. همین طور از سروش نیرومند، معصومه جهانی و احسان چادگانی که دوستان نازنینی هستند و یادشان روشنم می دارد. دوستان دیگری هم هستند که خیلی به من یاری کردند و از آن جنس آدم هایی هستند که قبل از ذکر نام باید از ایشان اجازه بگیرم. آنقدر به آن ها مدیونم که شرم دارم به تشکر خشک وخالی بسنده کنم و امیدوارم روزی بتوانم با نگارش اثری ماندگار بتوانم دین خود را ادا کنم.

ملکشاه همچنین درباره انتشار کتاب اضافه نمود: برای چاپ این کتاب حدود دو سال انتظار کشیدم و اگر پیگیری های شاهرخ گیوا و نرگس مساوات نبود شاید هیچ وقت به چاپ نمی رسید. البته چاپ این کتاب فقط برای خودم و اطرافیانم اتفاق مهمی است؛ متاسفانه داستان ایرانی خوانده نمی گردد؛ چه داستان من و چه داستان دیگران. حتی سلبریتی ها و مافیاهای ما هم روی هم ده هزار خواننده ندارند؛ چه برسد به من که هیچ کدام از این دو گروه نیستم.

وی در رابطه با انگیزه اش برای داستان نویسی گفت: همان طور که گفته شد، از هفت سالگی داستان می نویسم. هرچه در توانم بوده را خرج نوشتن نموده ام، اما دیروز که داشتم کتاب منتشر شده را می خواندم گاهی می خواستم از شرم جایی برای پنهان شدن پیدا کنم. بعضی جمله ها واقعا بد بودند و کاش می شد من آن ها را ننوشته باشم! بعضی از جمله ها را هم که می خواندم دوست داشتم بروم توی خیابان، جلوی آدم ها را بگیرم و بگویم: من این جمله ها را نوشته ام! این قصه ها برای دو نفر نوشته شده اند: همسر و مادرم. چرا که موجود وحشتناکی مثل مرا تحمل می نمایند. اگر کسی غیر از این دو نفر هم این داستان ها را بخواند سپاسگزارش می شوم.

ملکشاه در پایان پیرامون وجه نام گذاری اثر گفت: سر کتاب اول، خیلی ها دستم انداختند که قحط اسم بود؟ در خصوص دومی هم خیلی ها می پرسند که چرا نیروانای ناممکن ما؟ از یک سو این نام ها باب میلم نیستند و از یک سو هم تمایلی برای تغییرشان ندارم. دیروز که اسم کتاب اخیر را در اینترنت جست وجو می کردم، دیدم نشر ثالث به اشتباه، هشتگ آن را با عنوان نیروانای ناممکن ها درج نموده است؛ در ابتدا برایم جای تعجب داشت اما در ادامه فکر کردم که اتفاقا چقدر از اسمی که خودم انتخاب کردم بهتر است! به امید اینکه روزی بتوان با زبان فارسی، شاهکاری در حد گلستان خلق کرد که البته با این زبان فارسی بعید می دانم! به خصوص که پاسداران آن یکی پس از دیگری از جمع ما رخت برمی بندند و ما هم به جای ساختن نسلی جایگزین، درگیر فضل فروشی بر سر مسائل کم اهمیت هستیم.

کتاب نیروانای ناممکن ما، با 104 صفحه، شمارگان 500 نسخه و بهای 22 هزار تومان به وسیله نشر ثالث، منتشر و روانه بازار شده است.

گردشگری: دور زمین: سفر به دور زمین هیچوقت اینقدر آسون نبوده!

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران
انتشار: 17 مهر 1400 بروزرسانی: 17 مهر 1400 گردآورنده: expresblog.ir شناسه مطلب: 3944

به "هیچ وقت نتوانستم با حلقه های داستان نویسی و دورخوانی ها کنار بیایم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "هیچ وقت نتوانستم با حلقه های داستان نویسی و دورخوانی ها کنار بیایم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید